-
ما را دنبال کنید:
شنبه 16 فروردینماه سال 1399 22:12
صفحه اصلی توسعه فردی و مشاوره مهندس احمدرضا زارعی در اینستاگرام صفحه اصلی تقویت حافظه و تندخوانی در اینستاگرام کانال انگیزشی صدای زندگی در تلگرام
-
قرنطینه...
پنجشنبه 14 فروردینماه سال 1399 20:08
غرق باید شد درونِ چشمِ او این قرنطینه چه شیرین می شود! هر چه میخواهم لبانَش گفته اند قصه ی این عاشقی، دین می شود! من که گُم بودم، مرا او چید و، سبز مانده ام، تا آخرت این می شود! بوی آغوشَش شفایم می دهد خوانده ام؛ آن چهره یاسین می شود! همسفر، با تو امید است و نشاط با تو دنیا شاد و رنگین می شود... احمدرضا زارعی
-
زمان و انسان
دوشنبه 13 مهرماه سال 1394 13:52
بعد از گذشت مدت ها، اولین پست جدید در وبلاگ... حس عجیبیه که توی خونه ی خودت احساس غریبی کنی
-
گلی تازه
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 17:12
تو رویِ گُلی تازه، با بویِ بهارانی من عاشقِ دیوانه، می رقصم و می خوانم تو چشمِ خماری شو، با چشمکی از حس ها تا گُل بدهم با تو، باش ای دل و می مانم چَه چَه شده ام تا تو، لبخندِ خدا باشی از حالِ منِ عاشق، می دانی و می دانم رنگ است که می بارَد، از پا بروم تا سر من یا که تو ام اکنون؟! رفتست سر و جانم تنها شده ام با تو،...
-
یلدا مبارک
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1393 16:22
شبی با شوقِ یلدا بود و ماندیم و با هم شعر عشق و شور خواندیم که می مانیم و می رقصیم و دلخوش که هر چه غصه بود از سینه راندیم از: احمدرضا زارعی
-
خشت خشتی که بر این کاخِ دلِ خود زده ام
سهشنبه 7 آبانماه سال 1392 00:03
خشت خشتی که بر این کاخِ دلِ خود زده ام همه از گوشه ی چشمی ست، که بر گُل دارم باغ را تا به نهایَت زده ام راهِ خیال من چه بسیار در این قصه تحمُّل دارم ... بداهه، احمدرضا زارعی، 6-8-1392
-
چشم
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 23:53
راستگوترین عضو بدن "چشم" هست. واسه همینه که یه عده عقلشونو میدن دستش، میشه "دروغگوترین "!!... (احمدرضا)
-
به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 19:48
به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق درونِ سینه ی تنگم، نشسته آهِ عمیق به بُهتِ خود چه بگویَم، که اینچنین بی خود درونِ خالِ تو افتاده، مثلِ چاهِ عمیق سیاه کرده تمامِ سکوتِ هر روزم تو و؛ اشاره و؛ من: شوقِ اشتباهِ عمیق ! هبوطِ ما به بهشتی که جاودان باشد لب است و سُرخِ محبَّت، همین گناهِ عمیق ! طلوعِ صبح و امیدی که بسته ام...
-
نظرت چیه؟
جمعه 3 آبانماه سال 1392 08:27
توی زیباترین صحنه ی فیلمی که عاشقشی، چشماتو ببند! وقتی آهنگ مورد علاقتو داری گوش میکنی، گوشاتو بگیر! غذای مورد علاقتو بدون هیچ ادویه ای بخور!! وقتی خوشبوترین گل مورد علاقتو دیدی، بینیتو بگیر! با دستکش پشمی صورتتو لمس کن!! بنظرت آیا شکر حواس پنجگانه ی سالم واجب نیست؟ ! (احمدرضا)
-
به گِردِ خاطرِ تو در مدارَم
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1392 14:33
به گِردِ خاطرِ تو در مدارَم که بُردی طاقت و صبر و قرارم تو چرخیدی و، چرخید این زمانه نمی دانم ز حالِ روزگارم جهان خاموش بود و؛ خنده هایَت چه برقی می زند سیمایِ یارَم به رقصِ سٌرخِ لب های تو مستم کمی آرامتر! شیرین نگارَم! به نامِ دوست، شعری شد فدایَت همین تا آخرِ دنیاست کارَم از: احمدرضا زارعی
-
فکر کردن
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 07:05
از 24 ساعت؛ اگه 12 ساعت بریم سرِ کار! 8 ساعت استراحت مطلق داشته باشیم، و 3 ساعتش هم موارد جانبی (مثل غذا و غیره)؛ هنوز یک ساعت واسمون میمونه که کمی "فکر" کنیم. نیروی جاذبه در یک ثانیه کشف شد!!! (احمدرضا)
-
کار سخت
سهشنبه 30 مهرماه سال 1392 13:15
"دقت کردن" سخت ترین کاری هست که یک ذهن جهت داده شده می تونه انجام بده! (احمدرضا)
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 مهرماه سال 1392 12:58
معلمِ ژولیده = ارزش شدنِ ژولیدگی = دانش آموزِ ژولیده = جامعه ی ژولیده! یک معادله ی ساده... (احمدرضا)
-
کاریکاتورا
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 21:52
کاریکاتورا خیلی جالبن! زبون ندارن، ولی یک دنیا حرف میزنن... (احمدرضا)
-
غزلی تازه بگو...
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 15:51
غزلی تازه بگو، تا نفسی ساز کنیم راهِ تنگی که نشستست به دل، باز کنیم او که شعری به سفیدیِ پرِ عشق سرود رفت تا صحبتی از حادثه آغاز کنیم تا بگوید که زمین جای من و، راهِ تو نیست باید از خاکِ زمان رسته و پرواز کنیم در شرابِ غزلِ اوست، جهان، مست هنوز با نیازی، غَمِ دل تا به سحر، راز کنیم قلمَت زنده به شور است و به اشعاری...
-
لمسِ موسیقی
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 15:19
برای لمس موسیقی نیازی به این نداری که نوازنده ی ماهری باشی. اما در هر صورت، باید بتونی که ماهرانه گوشش کنی. (احمدرضا)
-
سر می روم از حوصله ی درد
شنبه 27 مهرماه سال 1392 20:08
سر می روم از حوصله ی درد؛ که باید تا بالِ دل از قفلِ تَنَم، پَر بِگشایَد این تجربه با عمر، به پیری سپری شد در صبر شکست این تن و در "باید" و "شاید"! "شاید که چنین باشد و، شاید که چنان شد"! تا کِی بنشینم که غَم از قصه برآیَد؟! من رد شدم از داد؛ به فریاد رسیدم جز ناله ی بیداد، قلم هم...
-
فهمیدن
شنبه 27 مهرماه سال 1392 15:32
ساده ترین راه برای فهمیدنِ اینکه مطلبی رو خوب یاد گرفتی یا نه، پاسخگویی به این سواله که: "آیا میتونی به یکی دیگه آموزشش بدی؟!" (احمدرضا)
-
افتخار؛ ننگ...
جمعه 26 مهرماه سال 1392 18:36
از "افتخاراتِ" یه عده اینه که یه عده ی دیگه اونا رو "ننگ" میدونن!! عجب هزارتوی عجیب و غریبیه این آدیمزاد!! (احمدرضا)
-
انسان
جمعه 26 مهرماه سال 1392 12:32
از نکات جالب توجه انسان اینه که: "همیشه یه چیزی هست که بخواد، و نداشته باشه!" (احمدرضا)
-
حواسِت باشه
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 21:04
بهترین درسی که از زندگیم گرفتم: "حواسِت به چیزی که تَهِ دلت می پَروَرونی باشه، که تَهِ همه چیز به همون ختم میشه!" (احمدرضا)
-
مزیت، یا نقطه ضعف؟
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 16:31
نمیدونم این مزیت محسوب میشه، یا یک نقطه ضعف عمیق؛ که انسان میتونه شبیه هر موجود دیگه ای باشه!! (احمدرضا)
-
بعضیا
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 15:36
بعضیا خیلی جالبن. فکر میکنن دوست بودن و صمیمیت، یعنی بی تفاوتی!!! (احمدرضا)
-
بدیهیات
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 15:28
اصلی ترین مشکلِ ما آدما اونجاست که به بدیهیات توجهی نداریم! (احمدرضا)
-
و گاهِ شعرِ تر آمد؛ بدان بهانه تویی
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 17:22
و گاهِ شعرِ تر آمد؛ بدان بهانه تویی درونِ آینه ی لحظه، جاودانه تویی نمی شود که جدا باشم؛ این پیامِ من است خطابِ سینه ی سُرخم، در این کرانه تویی تپنده باشد و، تا پای رفتنم باقیست دونده باشم و فریادِ عاشقانه، تویی تویی که معنیِ بودن به دستِ من دادی چه باکَم از شَبِ ماتم، که نورِ خانه تویی به نازِ بوی تو، آرامشم سپیدِ...
-
بیدار باش ای درد! ما گرمیم و بی باکیم
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 16:36
تصویر ظلم است و ستم، بر خاکِ کاشانه بُردند؛ آن نامردمان؛ آرامشِ خانه در کشوری که خاکِ آن، تاراجِ بازار است آیا حقوقِ مردمانَش نیست افسانه؟ ! معنای محرومیم و در عمقی گرفتاریم ما بارها غارت شدیم از گُرگِ بیگانه اما صدای درد را فریاد خواهد بود از پایه، تا ویران کند، بنیانِ بتخانه بیدار باش ای درد! ما گرمیم و بی باکیم...
-
آهنگ Peaceful and Slow - گیتار، با تکنوازی و اجرای احمدرضا زارعی
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 20:21
سلام دوستان. یک کار قدیمی با گیتار هست، که تقدیم دوستان میکنم. این کار، به دو قسمت انگلیسی و فارسی تقسیم میشه. بخش انگلیسیش رو یکی از دوستان قدیمی سرودن، و بخش فارسیش هم از نوشته های خودم هست. آهنگ سازی، تنظیم و اجرای قطعه (گیتار و صدا) از خودم هست. امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیره. دانلود آهنگ Peaceful and Slow
-
مقصود همان است؛ بیا، چشم به راهم
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 22:37
بارانِ بهاری شده ای بَر سَرِ راهم دزدانه به سوی تو کشیدست نگاهم دزدانگیِ خیره ی چشمانِ تو بر من سنگین شد و لرزید و پرید از دلَم، آهَم تیری که زد آن اخمِ تو بر عمقِ وجود است روشن کن از آن خنده شب و روزِ سیاهَم یک چرخ بزن؛ تا همه مبهوت بمانند جز رقصِ تو در پرده ی امروز نخواهم شورِ دلِ من، در پِیِ شیرینِ لبان است مقصود...
-
من بارها به نامِ تو دفتر گشوده ام
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 22:17
من بارها به نامِ تو دفتر گشوده ام از سایه ها امیدِ تو را، من ربوده ام در تنگنایِ هر نفسی؛ در سکوتِ ترس من لحظه ای به غفلَتِ از ما نبوده ام حق است تا که پای تو همپای من شود چون عاشقانه این غزلم را سروده ام هر واژه را به عشقِ تو تطهیر می کنم آیا بجُز تو را، به محبَّت، ستوده ام؟ یارا! کنارِ قامَتِ خمگونِ من بیا آرامِ من...
-
هر سو که رو به آینه شد، نقشِ رویِ توست
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 09:55
هر سو که رو به آینه شد، نقشِ رویِ توست در خاطرِ نفس، دَم و هر لحظه بوی توست وقتی نگاه می کنم از بُعدِ دیگری تنها نشانِ راهِ غمم، رَدِّ کویِ توست ای راهِ بیش و کَم! به تعادل نمی رسی؟ این قصه ی دلم، به درازای موی توست هر چشمِ من به عمقِ سکوتی شکست و هست در حیرت از نگاهِ تو، در گفت و گوی توست سویی بجز سلامِ لبانَت، حرامِ...