چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...
چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...

خشت خشتی که بر این کاخِ دلِ خود زده ام

خشت خشتی که بر این کاخِ دلِ خود زده ام

همه از گوشه ی چشمی ست، که بر گُل دارم

باغ را تا به نهایَت زده ام راهِ خیال

من چه بسیار در این قصه تحمُّل دارم

...


بداهه، احمدرضا زارعی، 6-8-1392

چشم

راستگوترین عضو بدن "چشم" هست. واسه همینه که یه عده عقلشونو میدن دستش، میشه "دروغگوترین"!!...


(احمدرضا)

به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق

به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق

درونِ سینه ی تنگم، نشسته آهِ عمیق

به بُهتِ خود چه بگویَم، که اینچنین بی خود

درونِ خالِ تو افتاده، مثلِ چاهِ عمیق

سیاه کرده تمامِ سکوتِ هر روزم

تو و؛ اشاره و؛ من: شوقِ اشتباهِ عمیق!

هبوطِ ما به بهشتی که جاودان باشد

لب است و سُرخِ محبَّت، همین گناهِ عمیق!

طلوعِ صبح و امیدی که بسته ام در دل

دوباره بر تَبِ آغوش و پرتگاهِ عمیق

 

از: احمدرضا زارعی

 

نظرت چیه؟

توی زیباترین صحنه ی فیلمی که عاشقشی، چشماتو ببند! وقتی آهنگ مورد علاقتو داری گوش میکنی، گوشاتو بگیر! غذای مورد علاقتو بدون هیچ ادویه ای بخور!! وقتی خوشبوترین گل مورد علاقتو دیدی، بینیتو بگیر! با دستکش پشمی صورتتو لمس کن!! بنظرت آیا شکر حواس پنجگانه ی سالم واجب نیست؟!


(احمدرضا)

به گِردِ خاطرِ تو در مدارَم


به گِردِ خاطرِ تو در مدارَم

که بُردی طاقت و صبر و قرارم

تو چرخیدی و، چرخید این زمانه

نمی دانم ز حالِ روزگارم

جهان خاموش بود و؛ خنده هایَت

چه برقی می زند سیمایِ یارَم

به رقصِ سٌرخِ لب های تو مستم

کمی آرامتر! شیرین نگارَم!

به نامِ دوست، شعری شد فدایَت

همین تا آخرِ دنیاست کارَم


از: احمدرضا زارعی

فکر کردن

از 24 ساعت؛ اگه 12 ساعت بریم سرِ کار! 8 ساعت استراحت مطلق داشته باشیم، و 3 ساعتش هم موارد جانبی (مثل غذا و غیره)؛ هنوز یک ساعت واسمون میمونه که کمی "فکر" کنیم. نیروی جاذبه در یک ثانیه کشف شد!!!


(احمدرضا)