چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...
چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...

عیدتون مبارک

عید همه ی دوستای گُلم مبارک باشه. شاد شاد شاد باشین و سرزنده همیشه

مشکینِ گیسوانت

بگشای ز مشکینِ گیسوانت

بند را

و به بند کِش وجودم را

به خروشانِ نورانیِ گیسوانت

که فرو خواهد ریختن

ز والایِ جاویدانِ آرزوهایم

بر بلند قامتِ سپید تو

که گرفتارت گشت و بیمار و سزاوار

دل...


از: احمدرضا زارعی


تا، تو شَوَم...

نسیمی به بهاران و نوشینی به طعم زندگانی

شیرین وار خسروَت گشتم و مجنون گونه لیلی ام گشت نازنینِ وجودت

مدهوشم از عطرِ نرگسِ رویت

که سِحرِ روی تو ام تا به سَحَر آرزوست

ز آغازِ سلام به شبی که امیدش به فردای زیارتِ چشمِ شیدایت به خاموشی فرو غلطم

تا به امواجِ خروشانِ خاطراتت غرقِ دریای بی کرانت گردم

و رَوَم

تا انتهای خود

تا به تو رِسَم

تا محو گردم

تا

تو شَوَم...


از: احمدرضا زارعی


نخواهم بودنت را...

چه توانم گفت

چگونه توانم تا بیانم آید

آن هنگام که چشمی انتظارم را نمی کشد

صدایی نمی خواند مرا

دلی نگردیده تنگ

به تنگیِ دلی که در سینه تپیدن را برده ز یاد

آن لحظه که گفت مرا

که رُو

نخواهم بودنت را...


از: احمدرضا زارعی


نجوای بهشت

می تپد

بی امان

نفس را مهاری نیست

چشم را قراری نیست

قلب لبریز گشته ز تو.


بگو

که نجوای بهشت را ز نگاهت شنیدن توانم...


از: احمدرضا زارعی


اراده

سخته، میدونم. ولی باور کن، اگه بتونی یک و فقط یک بار انجامش بدی، واسه بار دوم آسون تر میشه! همچنین بار سوم، بعدش چهارمین بار و تا آخر عمرت از دستش راحت میشی!!


پس اراده کن، فقط واسه یک بار...


از: احمدرضا زارعی


به کجا شتابانیم؟!

در جوار است و آرام و قرار است و 

نمی بینیمش!

سواریم بر حبابی از آرزوهای دور و

نمی خوانیمش!

دست به سوی شبهی از رنگ و لعاب دراز آورده و 

نمی خواهیمش!

به ندای صورتکی غریب لبیک گوییم و رویم و

نمی آوریمش!


امروز را به فردا سپاریم و 

دوست را

به فراموشی!


به کجا شتابانیم

که بازگشتمان در راه است!


از: احمدرضا زارعی


پَرَستیدمت

پَرَستیدم 

تو را

چو خدایی نیکو

که سرازیرم سازی از رحمتِ خود

که فراموشم ساختی از نعمت!


خدای را چگونه توان جایگزین یافتن؟


گُم گشتم و غرق و

در عذابم...


از: احمدرضا زارعی


دگرگون

شکسته. چسب؟! نه نه نه، باید از اول ساخت! درسته، یه باخت بود، ولی خوب زندگیه دیگه. گاهی وقتا کم و زیاد میشه ارزش آدما!! به چه خاطر؟ به چه قیمت؟! نمی دونم، ولی میشه!!


کم بوده حتما، کمبود بوده شاید، شایدم کم داشته!! در هر صورت الان اینه. البته شایدم عیب از خودمه!!!


در هر صورت، بحث سر انتخابه. انسان رو میگم! انسان میگن مختاره، یعنی میتونه انتخاب کنه که چه کنه یا نکنه!!! 


امیدوارم انتخابای بعدیم بهتر باشن....



از: دگرگون


گیراست، چشمانت...

گیراست و گرفتار گشت

چشمانِ تو و دلِ من.


تو را به حلقه ی اشکانم

نگاه بانِ دلِ بی کَسَم باش...


از: احمدرضا زارعی