ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو چرخاندی و چرخیدن گرفت این
دو چشمان و جهان ما را، که در دین
پرستیدن تو را باشد سزاوار
مرا دریاب و هم در کارِ خود بین
از: احمدرضا زارعی
مرهم از دستانت ای دُردانه ی زیبای من
رخت بر بست از من آن پنهان و این پیدای من
اشکِ چشمی هست سویت جاری از سوی نیاز
کُن ظهور ای خفته شیرین در دل، ای دنیای من
از: احمدرضا زارعی
سلامی سویت ای گُل گشت جاری
که شاید تا دو دستم را فشاری
مرا شیرین، تو لبخندی ببخشای
مرا کن غرق، گو هستی و "آری"
از: احمدرضا زارعی
سینه مینالد کجا درمانِ تو؟
آن کجا کو بود هم در جانِ تو؟
دست هایش را کجا گرمای توست؟
کو، که کیشت بود و هم سرمای توست؟
چشم می گردانم اَش تا یافتن
می نبینم کس در اینجا، وایِ من
دادِ دل را بس که بیداد است و نیست
همرهی، زین دل چه فریاد است و نیست
لحظه ای آرامِ جانت نازنین
لحظه ای آرام کن، جانم حزین
صبر را تا کِی، کجا، دنبال شُد؟
گفت: روزی، و بسی هم سال شُد
عمر می خواند تو را تا بین و باش
عمرِ ما را گیر و هم آرام باش
از: احمدرضا زارعی