چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...
چو از دل بر آید نشیند به دل

چو از دل بر آید نشیند به دل

دل نوشته های من...

به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق

به آستانه رسیدم، از آن نگاهِ عمیق

درونِ سینه ی تنگم، نشسته آهِ عمیق

به بُهتِ خود چه بگویَم، که اینچنین بی خود

درونِ خالِ تو افتاده، مثلِ چاهِ عمیق

سیاه کرده تمامِ سکوتِ هر روزم

تو و؛ اشاره و؛ من: شوقِ اشتباهِ عمیق!

هبوطِ ما به بهشتی که جاودان باشد

لب است و سُرخِ محبَّت، همین گناهِ عمیق!

طلوعِ صبح و امیدی که بسته ام در دل

دوباره بر تَبِ آغوش و پرتگاهِ عمیق

 

از: احمدرضا زارعی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
باران دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:51 ب.ظ

شعر عمیقی بود بهتون تبریک میگم....

متشکر از لطفی که داری دوست من

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد