ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تیری کشیده شد،
به چپ.
خُشکید،
دستی که در آن حوالی بود.
غمی نیست!
چه نیاز است،
که پاسخِ "چرا" را مزه مزه کرد!
انتهایش،
ایستادن است...
در سینه ی دردها نشستم، دیروز
دنباله ی آن سوال، این شد، امروز
یک لحظه توقف است، یا سکته ی محض!
تیری که به عمقِ ریشه چسبیده هنوز؟
تصویر، یکی پَس از یکی آمد و رفت
این قصّه ی من عجب پُر است از تب و سوز
غَم را به تلافی از همه، سیر شدم
باشد که به پایان برسد طاقَتِ روز
با خنده ی آرزو به شوق آمده ام
آسوده بخواب؛ قلبِ من شد پیروز
از: احمدرضا زارعی