ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دنباله ام نَفَس است و حکایَتِ درون
دنباله ات دو سه چشم است و غوطه ها به خون
هر حرفِ من به نوازش تو را نگاه کرد
هر گفته ات به نکوهِش شکست و واژگون
من بی هوا به هوای تو بال ها زدم
تو بی صدا، لَبِ خنجر، چه بی چرا و چون
من یک سوال دارم، اگر پاسخی دهی!
دنیا چگونه است در آن دیده ی جنون؟!
"من خنده ام، به تمامِ وجودِ هرچه هست!
ارزش ندارد این همه اعمالِ بی ستون!!"
پاسخ، قلم کشید و تراشید و نور داد:
او قرن ها به دامِ خود است و دَمِ سکون...
از: احمدرضا زارعی
سلامی از مهر و ادب جناب زارعی گرامی
دوباره سروده زیبا خواندم
سپاس از اشتراک این حس زیبا
مدتی نبودم و نتونستم سر بزنم و قلم زیبایت را مرور نمایم
موفق باشید
سلام دوست خوبم.
ممنون از همراهی شما و لطفی که دارین.
شاد باشین و سلامت...
احسنت.....عالی بود دوست خوبم....
ایامتان به نیکی
سلام بر شما دوست مهربان.
ممنونم